شیرین زبونم
سلام و درود فراوان رهام جونم خیلی وقته از شیرین زبونیات برات ننوشتم.خدارو شکر یه کم عاقل تر شدی و فرق بین خوب و بد و تشخیص میدی .....فقط یه چیز دیگه مونده که من ازش واهمه دارم جدا کردن شمااز پمپرزکه خدا کمکم کنه تا این پروسه رو تمومش کنم. مامان زهرا رفته تهران چشمشو عمل کنه از تموم دوستای گلم میخوام واسه شفای مادر بزرگ رهام دعا کنید.روز شهادت حضرت فاطمه رفتیم روضه براش دعا کردم ان شاله چشماش خوب شه سال دیگه روز شهادت حضرت فاطمه مراسم بگیریم. چندوقت پیش کنارهم دراز کشیده بودیم سرتو گذاشتی رو دلم گفتی مونا جون واسه دلت نانای خریدی ....(ازتو دلم سروصدا می اومد) رهام جون چای میخوری میگی بله فقط ت...
نویسنده :
مامان مونا(✿◠‿◠)
11:56